:: محرم است که امسال بی‌صدا آمد... ::



نمی دونم چرا ولی قلبم می‌لرزه وقتی که دوباره ایام محرم میشه ... باور کنین که جناب خودشون هم دیگه خسته شدن از بس ملت رگهای گردنشون رو شمردن... بیاین در کنار دلتنگیهامون برای ایشون، سرمون رو بذاریم رو شونه‌هاشون و کمی بیشتر دل بدیم بهشون. می‌فرمایند:

زندگی یعنی عقیده و تلاش برای آن!

من نمی‌دونم چه سریه. ایشون که جای خود دارن. دخترشون جناب سکینه توی اون سن (حدود 10سال) چه حالاتی داشتن. سراسر سیر و سلوک و حال و ... می‌گن ایشون اصلا یه جور دیگه‌ای بودن. اصلا وجناتشون متفاوت بود. اصلا ایشون کجا و ما کجا؟ نمی‌دونم چی بگم...

دلم ته‌نگه وه‌کو خونچه‌ی ده‌می تو
سه‌رم گیژه له گیژی په‌رچه‌می تو

دل و گیان و ژیانم دا به ماچی
وتت پیک نایه زوری من که‌می تو
وتت پیک نایه زوری من که‌می تو
وتت پیک نایه زوری من که‌می تو....
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد